سیاه سفید

هر چه که می بینیم لزوما حقیقت ندارد.

سیاه سفید

هر چه که می بینیم لزوما حقیقت ندارد.

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۹/۱۶
    ده
  • ۹۵/۰۹/۱۶
    نه
  • ۹۵/۰۹/۱۵
    شش
  • ۰
  • ۰

نه

خونه‌ی ف ام.وقتی اومدم خونه قرمز مریض بود.ناراحتم که مریضه.ف مطب بود.ساعت نه ف اومد.جفتمون خیلی خسته.صبح از هشت صبح تا چهار بعد از ظهر کلاس بودم.۱۶ دور دور زمین فوتسال دویدم و پام گرفت.ف اومد.بابا برامون همبرگر درست کرد!عاشقشم.دقیقا عاشقشم.بعد مامان یه نایلون اورد توش دو تا کادو!!!گفت به مناسبت روز دانشجو.بوسش کردم بغلش کردم واقعا هیجان زده شدم و خجالت زده.چون اول که از در وارد شدم مامان محکم دست نداد.من با خودم فکر کردم که از بودنم خوشحال نیست و ناراحت شدم که جایی جز اینجا رو ندارم برم.مخصوصا اینکه با خانواده خودم قطع ارتباطم و دو هفته بیشتره که مامانو ندیدم:(مامان هم هی گیر داده به شوهرش که مثلا پدر منه بزنگم و بهش بگم دلم تنگ شده.

یعنی میدونی بعد با خودم فکر کردم ف و مامان فرزانه تبریک نگفتند روز دانشجو و چقدر بد.ولی از طرفی گفتم لابد ذهنشون درگیره و مهم نیست که.ولی وقتی کادو ها رو دیدم از خجالت اب شدم.نمیشه این مرد رو نپرستید نه؟امروز دیدم تو کارت پولم ۵۰۰ تومن پول ریخته بوده.بدون اینکه بگه.راستش شوکه شدم.فکر میکنم لیاقت این همه محبتو ندارم.

بعد دیدم میم که میشه همسر اولش و مامان قرمز شکایت نوشته.موضوع؟مانع تراشی سر دیدن بچه.در حالیکه من شاهدم که هر وقت قرمز خواسته اونجا بمونه،ف قبول کرده.میم...میخواد بگه من هستم.من بودم.من مامان قرمزم.یک تلاش و دست و پا زدن رقت انگیز حال به هم زن.ف میگه از ازدواج ما کونش سوخته.حسم؟دادگاه مال اول بهمنه.حالم ازش به هم میخوره.

یاد حرفای قبل ازدواجم میفتم که میگفتند زن اولش اذیتتون خواهند کرد.ازش واقعا حالم بد میشه.چطور میتونه انقدر وقیح باشه؟به هر حال زن و شوهر بودن یعنی همین.در حالیکه داری از گرفتن کادوی روز دانشجو ذوق مرگ میشی ده دقیقه بعد میفهمی که میم شکایت نامه تنظیم کرده.تو ذهنم بارها تصور کردم که ارمان شهر میم که اینه ک بیاد جلو در خونه سلیطه بازی و وحشی بازی دربیاره رو وقتی تو خونه خودم رفتم براش درست کنم.میذارم داد و بیداد کنه بعد پلیس بیاد ببرتش تا بفهمه این چیزی بوده که میخاسته.خیلی حس بدیه.زنی که تو زندگی قبلی کسی ک عاشقشی بوده.کسی که ادرس خونتونو خواهد دونست و چکار میکنه؟اذیت.بجای اینکه وقت برای قرمز بذاره و مادری کنه.ف میگه که قرمز مال ماست.این حسم بعد ازدواج از بین رفته.هزاران عامل باعث این حس شده.این وسط قرمز...قرمز خیلی طفلیه.حقش این نبوده تو زندگی.دوستش دارم چون شبیه شوهرمه و برام مهم نیست مامانش چه ادم مزخرف و عوضی ایه یا حداقل بهش فک نمیکنم.به هر حال اون روزی که قرمز منو بخواد ترجیح بده یا از من وظایف مادری انتظار داشته باشه حتما با جون و دل براش این کارو میکنم ولی الان با این اوصاف اصلا نمیتونم بپذیرم مال ماست و مادر نداره.چون یکی از والدینش جاش بیمارستان روانیه بجای اینکه راست راست تو خیابون راه بره.

  • ۹۵/۰۹/۱۶
  • سین ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی